مهراستاد به زمهرپدر
اون روزهایی که عشق نوشتن پارچه ودیواروتابلوسازی داشتم ،هیچ وقت یادم نمیره.بعداینکه رفتم انجمن خوشنویسان وتازه مدرک خوش روگرفتم به سرم زد که تابلوسازی یاد بگیرم.به اتفاق همسرم تموم شهرروگشتیم که یه هنرکنده ای کارکنم.هرجایی رفتم جوابم کردندوگفتند خانم روچه به تابلوسازی واین حرفا.ولی من ناامید نشدم.
بچه هاهنرکده شایسته روپیشنهاد دادن وگفتند مسن ترین استاد شهرماست وگالری بزرگی هم داره.رفتم خدمت استاد شایسته ،چند نفری مشغول کاربودند.بعداینکه علاقه بیش ازحد منو به این کاردیدن گفتند ازفردابیان.من هم اونجامشغول کارشدم.پنج سالی رواونجا کارکردم .الان 12ساله که مستقل کارمیکنم ویقینا لطف وعنایت پروردگار وعلاقه ام به  این حرفه بودکه الان مشغول هستم وهمه این هنرهارومدیون استادم هستم .
البته ازهمسرعزیـــــزم هم قدردانی وتشکرمیکنم که اجازه دادنداین شغل غیر متعارف رو دنبال کنم.